-
اصطلاحات زندان۱
پنجشنبه 7 بهمن 1389 18:37
سلام بر همه قول داده بودم که تعدادی از اصطلاحات زندان را براتون بنویسم.در زیر تعدادی از این اصطلاحات مشهور و رایج با معنی هست که جهت ایجاد لبخند بر لبان شما می باشد و کاربرد دیگری ندارد. 1-هیکلش مثل کتاب شعره:بدنش پره خالکوبیه 2-هوشنگ خانه:سوسول .آدم افده ای .زندانیان برای مسخره زندانیان تمیز و شیک و پولدار بهشون میگن...
-
کودک آزاری و
سهشنبه 5 بهمن 1389 11:05
همه ما کم بیش اسم کودک آزاری را شنیدیم و در خبر ها شاید شنیده باشیم که کودکی به دلیل کودک آزاری و ..در بیمارستانی بستری شد یا حال خوبی ندارد و....و چیزی که بیشتر به ذهن ما می آید همان تنبیه بدنی شدید است.گرچه تنبیه بدنی یکی از انواع کودک آزاری است.و جای تاسف اینکه هنوز هم در روز در گوشه کنار این سرزمین و یا شاید همین...
-
به سلامتی تیم ملی فوتبال ......
یکشنبه 3 بهمن 1389 17:01
جام ملتها هم برای ما تمام شد.گرچه شاید خیلی ها هم مثل من زیاد جام ملتهای این سالها برایشان جذابیتی نداشت و قابل پیش بینی بود که اینبار هم دست خالی از قطر برمیگردیم و حسرت قهرمانی در جام ملتها سی چند ساله میشود.و کسانی هم که از نزدیک فوتبال را دنبال میکردند معتقد بودند که تیمی که هم نوجوانانش هم جوانانش و هم امیدهایش...
-
قصه های از زندان-قصه ک-ن
جمعه 1 بهمن 1389 13:02
قصه ک-ن تو یه کتابی از یکی از نویسندگان منتشر شده بود در مورد زندان و مشکلات زندان و غیره.نویسنده خودش از مسئولان زندانها میباشد.تو یه قسمت اشاره به ماجرای ک-ن کرده بود .ک-ن نوشتم چون تو اون کتاب هم اینجور نامبرده بود.ماجراش تلخه .من فقط به این دلیل مینویسم که یادی از او باشد و تلنگری بر وجدانهای بیدار. ک-ن به جرم...
-
یه پست متفاوت
چهارشنبه 29 دی 1389 16:54
خوشبختی یعنی اینکه تو..... . پی نوشت: 1-منتظر نظرات جذابتان هستم 2-آرزویم اینه که همه تو کشور ما هم احساس کنن خوشبختن و هم خوشبخت باشند و هم نگرانی واسه خوشبختی بچه هاشون و عزیزانشون نداشته باشن
-
سلامی دوباره
سهشنبه 28 دی 1389 18:56
هوا سرده خیلی سرد البته اینجا را میگم روز جمعه و دوشنبه این هفته ویزیت سالمندان رفته بودم.با یه مرکز خیریه همکاری میکنم که ماهی دو روز می ریم تو خونه و سالمندان را ویزیت میکنیم و تجویز دارو و مراقبت پرستاری .البته همه این مریض ها اکثرا کسانی هستند که توانایی مالی آنچنانی ندارند و یا بچه هاشون سراعی ازشون نمیگیرن.البته...
-
به یاد گذشته ها
دوشنبه 27 دی 1389 00:46
باغبان از پی من تند دوید سیب را در دست تو دید خیلی گذشته از آن روزها باغبان باغ همسایه پیر و شکسته شده و درختای سیب باغش خشکیده کاش تو می آمدی من برای فقط یک لبخند از آسمان ستاره برایت می دزدیم بی هیچ ترسی حتی از خدا پی نوشت: 1-این مطلب از وبلاگ دوره دانشجوییم میباشد 2-در ادامه مطلب هم یه داستان از اون زمانها که دستی...
-
روزانه های زندان
شنبه 25 دی 1389 12:25
سلام برهمه زمستان امسال که انگار زمستان نیست.فقط از زمستان ما سرما داریم و دیگر هیچ چندتا خاطره روزانه از زندان داشته باشید: ۱-زندانی زرنگ: این روزها زیاد بازدید کننده از زندان داریم.نماینده مجلس.شورای حل اختلاف-شورای مبارزه با مواد مخدر.خلاصه نمایشگاهی زندان. روز چهارشنبه یه زندانی را با درد شدید کمر آوردند درمانگاه...
-
دلتنگی ها
جمعه 24 دی 1389 15:27
بادی بر نخاست قاصدک ها زیر پا له شدند
-
پیروزی
سهشنبه 21 دی 1389 22:35
هر کدام از ما یه دلیلی داریم که از پیروزی بر عراق خیلی خوشحال بشیم پی نوشت: ۱-وقتی همه ملت دوست ندارن خیابانی بازی ها را گزارش بده چرا دوباره این بازی ها را گزارش میده
-
روزهای زندان
دوشنبه 20 دی 1389 13:09
این روزها زیاد مریض داریم زندان.سرماخوردگی و آنفلو آنزا و ورودی های جدید که همه ماشالله خودشون سرشار از مریضی و ...هستند ۱-زندانی میگه دکتر تو معدم رد و برق میشه نماز نمیتونم بخونم به خاطرش ۲-یکی دیگه شون میگه ریزشت آب بینی دارم ۳-یه پیرمرده جزو ورودی ها است که تو نزاع دسته جمعی این بنده خدا هم دستگیر شده : نابینا است...
-
فرار از زندان ۶
شنبه 18 دی 1389 18:47
قرار بود امروز قسمت ۶ فرار از زندانو بنویسم که جریان گزینش پیش اومد ولی مینویسم به خاطر کسانی که بهشون قول داده بودم اواسط اردیبهشت بود که ناگهان خبر دستگیری دو تن از زندان فراری مثل بمب منفجر شد.علی و کاووس در گواتر در نزدیکی مرز دستگیر شده اند و فردا صبح هم به زندان منتقل میشوند. فردا صبح بود که علی و کاووس را با...
-
نتیجه گزینش
شنبه 18 دی 1389 14:45
صبح زنگ زدند که بیا نتیجه گزینش را بگیر رفتیم و یه کاغذ دادن دستمون که آره نامبرده واجد شرایط عمومی گزینش نمیباشد نه کسی گفت: یک سال داوطلبانه بم رفتی تو دورافتاده ترین روستاها خدمت کردی حداقل با ۴ تا مرکز خیریه ویزیت بیماران همکاری میکنیو انساندوستانه به هم میهنانت خدمت میکنی تو اورژانس وجدان کاری داشتی و.... اصلا...
-
فرار از زندان 5
جمعه 17 دی 1389 17:04
یک ماه از فرار زندانی ها گذشته بود و کما کان خبری و ردی از آنها نبود.برادر غلام و برادر علی به جرم هم دستی و کمک به فراری ها زندان بودند و سربازی که هم دستشون بود هم زندان بود البته زندان یه شهر دیگه منتقل شده بود.مسائل امنیتی زندان به شدت زیاد شده بود ولی دیگر مرغ از قفس پریده بود. خیلی ها معتقد بودند که فراری ها توی...
-
فرار از زندان ۴
پنجشنبه 16 دی 1389 14:00
علی و کاووس به شدت مضطرب بودند ولی غلام بیخیال بود.عجب روزی بود این پنج شنبه.بعد از بیداری و آمار صبح گاهی تا الان که ساعت ۱۰ صبح بود.از غلام خبری نبود و کاووس و علی به این فکر میکردند که نکنه بیخیال شده وجا یزند که غلام پیداش شد.گفت می ریم هر چه بادا باد.اینا با اعتماد به نفس مخصوص به خودش گفت. ولی علی و کاووس خیلی...
-
فرار از زندان ۳
چهارشنبه 15 دی 1389 14:07
از زمانی که کاووس و علی به فکر فرار افتاده بودند و غلام را هم همراه خودکرده بودند ۲ ماه می گذشت و توی این دو ماه اونا توانسته بودند که با یک سرباز طرح دوستی بریزند و بی انکه سرباز بداند در چه راهی میرود یک عدد اره آهن بر و یک سیم چین برایشان تهیه کرده بود و اینها هم ماهانه دو سه بار پول به حسابش ریخته بودند البته این...
-
فراز از زندان 2
سهشنبه 14 دی 1389 13:48
غلام از علی و کاووس قدیمی تر بود و با توجه به ویژگی های اخلاقی و رفتاریش . و خشونتش یه چهره تابلو محسوب میشد ولی با توجه به اینکه با دیه میتونست آزاد بشه کمتر کسی فکر میکرد که اون بخواد فرار کنه.بیشتر روزها این سه نفر با هم بودند و تو هوا خوری زیاد با هم دیده می شدند ولی نه جوری که شک برانگیز باشه.با توصیه غلام اما تو...
-
فرار از زندان 1
دوشنبه 13 دی 1389 20:42
خیلی ها سریال زیبا و هیجان انگیز فرار از زندان را دیدند.گرچه این فراز از زندان به پیچیدگی فرار مایکل و دوستان نیست ولی در جای خود فرار بزرگی محسوب میشد. اما ماجرای فرار این فرار سه نفر بود که شما انها را به نام های غلام و علی و کاووس بشناسید هر سه به جرم قتل زندان بودند که از این میان غلام با پرداخت دیه میتوانست آزاد...
-
فروغ فرح زاد
شنبه 11 دی 1389 15:42
من امسال تا ماه پیش اورژانس یه بیمارستان ساعتی قرار داد یک ساله داشتم و شیفت میدادم که این دوماهه دیگه نمیرم قراردادم تا پایان اسفند امساله.بعد از ده ماه گفتن برای پرداخت حقوق باید نتیجه گزینشتون بیاد و امروز زنگ زدن بیا گزینش رفتیم و ۳ ساعتی سوال پیچ نمودن از سوال های مهمشون: ۱-نظرتون درباره طرح هدفمندی یارانه ها...
-
پراکنده نوشت
چهارشنبه 8 دی 1389 11:30
1-تو مرکز ترک اعتیاد کار میکنم .یه معتاد میاد برای ترک .قیافه آشنا داره فورا میشناسمش از زندانی ها میباشد به روی مبارکش نمی آوریم.روزانه 3 گرم هروئین مصرف میکند .و میگه تو زندون معتاد شدم و تازه هم آزاد شدم.میگم زندون که متادون میدن. میگه اون واسه دسره دکتر 2-از معتاده میپرسم واسه چی میخوای ترک کنی ؟ میگه:از دست این...
-
روزانه ها
دوشنبه 6 دی 1389 14:00
حالا که شدیم پزشک زندان یکم از روزگار پزشک زندان بگم براتون. البته این زندانی که من کار میکنم یه زندان کوچیک محسوب میشه ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ زندانی داره و مثل زندانهای معروف نیست . من صبح تا ظهر میرم اینجا و شب ها هم آنکال زندانیم که اگر موردی بود برم زندان.معمولا زندان بند ها یمختلف داره و اردوگاه که مخصوص زندانیان مواد...
-
به یاد بم
شنبه 4 دی 1389 02:27
امروز (۵ دی ماه)سالروز زلزله بم است 7سال از زلزله بم گذشت گرامی باد یاد و خاطرات آنهای که غریبانه رفتند برنامه این هفته آپارات فیلم مستند آوای بم بود و تمام خاطرات سالی که من بم بودم را دوباره زنده کرد.فقط امیدوارم دیگر این خاک دوباره شاهداین فاجعه ها نباشد همه قصه بم را در ادامه مطلب گذاشتم و به یاد جانباختگان زلزله...
-
قصه های از زندان ۷
پنجشنبه 2 دی 1389 13:38
قصه حمید بنام حمید شما بشناسیدش.پسری که در 14سالگی در بازیهای کودکانه و با بچه های دیگر به ناگاه در دعوای دوستانه با پسری همسنش که دوست اوست باعث مرگ دوستش میشود.الان حمید ۳ ساله که در زندان و در بند کانون به سر میبرد.بر حسب اتفاق در ورودی های امروز زندان مردی ۵۰ ساله بود که بعد معاینه و نوشتن دارو گفت که من پدر کسی...
-
روزانه ها
چهارشنبه 1 دی 1389 11:14
۱-زندانی را دارم معاینه میکنم میگم مشکلت چیه؟ میگه:کاندومهای زانوم پاره شده دومی میگه:سرم درد میکنه یه شربت سردرد برام بنویس ۲-معایب پزشک زندان بودن دنبال خونه برای اجاره هستیم رفتیم بنگاه و یه جا معرفی کرده داریم با صاحب خونه دم در حرف میزنیم دوتا موتوری میرسن ۴ تا از آدمهای که به ارازل معروفن پیاده میشن سلام دکتر...
-
یلدا مبارک
سهشنبه 30 آذر 1389 13:59
گل عذاری ز گلستان جهان ما را بس در چمن سایه آن سرو چمان ما را بس قصر فردوس بپاداش عمل می بخشند ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس یلدا یادگار نیکان ما و نشانی از عظمت و بزرگی سرزمین پارس مبارک باد پی نوشت: با سپاس از دوستی که با جستجوی واژه(( لعنت به تو ))به وبلاگ من رسیده و دوستی که مرا به عنوان پزشک زندان لینک...
-
قصه های از زندان ۶
یکشنبه 28 آذر 1389 11:28
تمارض: زندانی ها علاقه عجیبی به تمارض کردن دارند.البته حق هم دارند گاهی چون با تمارض به بیماری و...میتوند اعزام بشند بیمارستان .هم یه هوایی عوض کنند .هم فک و فامیل را ببیند.احیانا فراری بکنند.موادی به داخل زندان بیاورند. از صبح گاه معاف شدند.و متادون بیشتری بگبرند و قرص های آرام بخش بیشتر و....... البته ۹۸-۱۰۰ درصد با...
-
قصه های از زندان ۵
پنجشنبه 25 آذر 1389 23:15
عشق از نوع ایرانی: من یه مدتی هست که با بعضی از مراکز خیریه حمایت از بیماران روان مزمن و سالمندان همکاری میکنم که این مراکز به صورت ماهانه به منزل بیماران میریم و ویزیت پزشکی و تجویز دارو و...انجام میدیم تو ورودی های جدید زندان یکی آشنا به چشمم خورد .اسمش رحیم بود یه بیمار روانی مزمن و هیپوتیروید(کم کاری تیروئید)که من...
-
محرم است
سهشنبه 23 آذر 1389 22:40
محرم که میاد این جمله خیلی ذهنمو مشغول میکنه اگر دین ندارید آزاده باشید و افسوس که روز به روز از شمار آزادگان کاسته و بر شمار دین دار نماها افزوده میشود
-
قصه های از زندان 4
سهشنبه 23 آذر 1389 11:26
۱۲ هزار تومان جریمه و... اسمش سامانه و معتاد و 28 ساله .جرمش رشوه گیری و محکوم به 12 هزار تومان جریمه و 2 ماه زندانه.خودش میگه : دکتر من کارگر اداره گازم خودشون 6 هزارتومان بهم شیرینی دادن و اینا هم انداختنم زندون و جریمه هم کردن .2 بچه مو با همین دستا کفن کنم راست میگم. رو زدوم زندان که آمده بود .دل درد داشت و مشکوک...
-
باز باران با ترانه
دوشنبه 22 آذر 1389 12:14
امروز بعد از مدتها بارون بارید این مطلب از وبلاگ قدیمی من می باشد که غیر فعال شده مال زمان دانشجویی باران می بارید گفتم این اشک خداست که از سر شوق از گونه هایش جاریست به خاطر زمین آسمانها این یادگاران بی مانندش ولی نه شاید خدا هم اشک می ریزد خدا هم اشک می ریزد بر اشکهای که می ریزاند بر دلهای که می شکند