خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خمار مستی

همه عمر بر ندارم سر ازاین خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و ایند و تو هم چنان که هستی
چه حکایت از فراقت که نداشتم ،و لیکن
تو چو روی باز کردی ،در ماجرا ببستی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصال،مرهمی نه چو به انتظار خستی
برو ای فقیه دانا،به خدای بخش ما را
تو و زهد وپارسایی،من و عاشقی و مستی
دل هوشمند باید که به دلبری سپارد
که چو قبلهایت باشد به از آن که خود پرستی
چو زمام بخت و دولت،نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و زیر دستی
گله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست سعدی!سر خویش گیر و رستی

داریم تعطیل میکنیم

به نا امیدی از این در مرو بزن فالی


قصد دارم ماهی یک بار بیام

امسال برای آخرین بار میخوام امتحان رزیدنتی بدم.دو سال واقعان حقم بود قبول شم ولی نشد امسال که همه یک شبه فیلسوف شدن و من فهمیدم که ۱ با ۱ برار نیست مهم این است که چه کسی صاحب یک باشد.

علارغم روحیه ای داغون شروع میکنم.دعا کنید


همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی



تصور کن

سه شنبه و چهار شنبه شیفت بودم

البته من چون صبح ها جای کار میکنم اینها شیفت عصر و شب هستند یعنی از ۲ بعد از ظهر تا ۸ صبح فردا.روز سه شنبه کشیک خوبی بود زیاد مریض نداشتیم و مریض بدحال هم نداشتیم و اما روز سه شنبه:

۱-ساعت ۳ بعداز ظهر است چند تا ماشین و آمبولانس با هم میرسند و از تو هر ماشین چندتا ادم میارن بیرون همه خونین.بله دعوا و درگیری .با بیل-چوب-سنگ و....۱۲ تا مصدوم و کلی همراه بی تربیت که فکر میکنن که ما اونا را زدیم داد و بیداد که چرا سریع نیستین.تصور یه پزشک و چند تا پرستار با اینهمه مصدوم.۴ تاش اعزام شد برا سی تی اسکن و غیره و بقیه دوخت و دوز و عکس و........

۲-ساعت ۸ شب است تازه از دست مصدومان راحت شدیم که یه ماشین میاد و یه زن و مرد میارن تو اورژانس بله چاقو خوردگی.مرده بازوش چاقو خورده که شریان را قطع کرده و خونریزی وحشتناک و تازه زنه بدتر به پهلوش چاقو خورده و خونریزی فعال داخلی(استفراغ خونی حجیم و..):رگ بگیر -سرم و خون تزریق کن و...جراح نداریم بفرست بیمارستان و جریان دعوا :آقا داماد میره تاریخ عروسی را تعیین کنه دعوا میشه پدر و مادر عروس را به این روز میندازه

۳-ساعت ۱۱ شب دیگه فکر کنم دارم میمیرم گشنگی و خستگی.نه صدای آمبولانس میاد

تصادف و ضربه به سر دوتا موتور سوار و همراهان زیاد و .....................................ساعت ۲ شب کار اینها هم انجام میشه

حالا این وسط کلی مریض سر پایی و....را هم بگو

۴- ساعت ۳ شب مرد جوان با کمر درد میاد.معاینه میکنم و دارم دارو مینویسم.میگه من تا میام بیمارستان حالم بد میشه غش میکنم و.....استفراغ شانسی که آوردم زود از اتاق پرید بیرون و تو اتاق من استفراغ نکرد

۵-ساعت ۵ یه خانم با درد قلبی آمده معاینه و شرح حال طبیعی یه مسکن میزنیم براش تخت میگیره میخوابه صبح میخوام برم میبینم هنوز خوابه

۶-توان ندارم صبح برم سرکار دودر میکنیم و تا الان میخوابیم البته خواب که نه از خستگی میمیریم

سلام

از اون روز که بنزین سهمیه بندی شده من فکر میکنم معرفت مردم هم کم شده
جدیدا جای ماشینتون بنزین تمام کرده؟

سلام

بعد از دو روز کشیک شلوغ و خسته کننده کا تازه امروز هم باید هم صبح سر کار باشم و هم عصر برم مرکز ترک اعتیاد.

۱-ساعت ۲ شب ۱۱۵ یک پیرمرده ۶۹ ساله را آورده اورژانس که درد قلبی داره .معاینه میکنم و شرح حال که چی شده و کجات درد میکنه ؟دست گذاشته رو نافش میگه قلبم درد میکنه و ضربانش زیاده

۲-آقاهه آمده میگه هر وقت خوابم نمیگیره قرص گلبناز میخورم از اون سبزاش برام بنویس.مکاشفه کردم منظورش قرص کلونازپامه که معتادین عزیز بهش میگن گلوناز و یا کلوناز منتها این دیگه خیلی معرکه بود گلبناز

۳-آقاهه ۴۵ ساله و معتاد هم الکل و هم تریاک با درد قلبی آمده اورژانس نوار میگیریم تغییرات ایسکمی داره ؟میگم باید بستری بشی.یکم میمونه و میاد میگه دکتر به نظرم این درد مال معده است میخوام برم خونه.میگم ولی به نظر من مال معده نیست باید بمونی نمیشه؟صبح با رضایت شخصی رفته و حالا منتظرم ببینم کی با سکته قلبی برمیگرده

۴-آقاهه با درد شکم و استفراغ بستری میکنم و آزمایش مینویسم .جواب ها طبعیه؟همراش میگه این که آزمایشاتش سالمه چه دلیلی داشت براش نوشتین دیگه



سلام

آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش

سرکار میرویم

روز سوم شیفت بودم و چهارم صبح و عصر سرکار پنجم شیفت بودم این تا اینجای کار روز 6 یکی از دوستام شیفت بود روز قبلش زنگ زد تا ظهر بمون جای من .و من ساعت 12 اونجا هستم

ساعت 12 شد خبری نشد

ساعت 2 شد خبری نشد

ساعت 4

ساعت 6

ساعت 8 شب نه خبری نشد .موبایلشو  هم جواب نمیداد

خانمش زنگ زده :شرمنده .دکتر آنقدر اعصابش خرد شده که نمیتونه بیاد که روش نشد زنگ بزنه بگه نمیاد

من:

در نتیجه مجبور شدیم که یه شیفت دیگه هم بمانیم

و این شد که 24 ساعت دیگه هم موندیم و تازه الان ساعت 1 آمدم خونه که ساعت 3 برم مرکز ترک

پی نوشت:

-5 ماهه قرار بیمارستان حقوق بده و نمیده

-تریاک گران و نایاب شده و اوضاع مراکز ترک اعتیاد عالی از بس که بیمار داریم اونهم انواع سن های مختلف:پیرزنه:ننه من روزی یه نخود شیره میخوردم بچه ها میگن گیر نمیاد دست و پام درد میکنه یه آمپولشو بنویس برام

-نه انگیزه دارم مثل سال پیش یک سال درس بخونم و نه این اوضاع مالی میزاره شیف ندیدم و درس بخونیم