خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

پنج سال

به طور حرفه ای از سال 1381 شروع به وبلاگ نویسی کردم دوران دانشجویی بعدها تبدیل به وبلاگ یک پزشک سرباز شد و بعد تر ها تمام

مثل هر آغازی که یک پایان در بر دارد 

قبل از وبلاگ نویسی نشریه دانشجویی داشتم و می نوشتم

آن دوران عصر ارتباطات نبود 

عصر دسترسی آسان تر به اخبار و دیدن و شنیدن رویداد ها و موبایل ها هنوز به عنوان یک ابزار کار آمد در دست همه نبود


و این وبلاگ الان 5 ساله شده 

وبلاگی که گاه تا آخرین پله انتها می رود و باز پشیمانی و باز میگردد

خوانندگان حرفه ای دارد که گاه بعد از سالی در قالب یک پیام و یک ایمیل این رفتن به پله آخر را به تاخیر می اندازند

این وبلاگ سخت تلاش می کند که به پایان نرسد 


امیدوارم تحمل 5 سال نوشتن و آغاز شش سالگی این وبلاگ برایتان خسته کننده نباشد 


پی نوشت:

مثل همیشه نظرات ارزشمندتان را از من دریغ نفرمایید 


نظرات 7 + ارسال نظر
محمد شنبه 5 اردیبهشت 1394 ساعت 08:26

سلام دکتر
بنویس عزیز ... بنویس....
منم تقریبا از اول همه پستهای اینجا رو خوندم.
پاینده باشی.

پری شنبه 5 اردیبهشت 1394 ساعت 19:16

سلام
بنویس لطفا که این نوشتن زیباست

ایرمان یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 23:05

حیفه تعطیل نکنید. ایشا.. پنجاه ساله بشه.

خسروبیگی شنبه 19 اردیبهشت 1394 ساعت 09:14 http://www.midinternet.com

سلام پزشک عزیز
خیلی زیبا مینویسی

من تمام نوشته های شما را با فید دنبال میکنم
از اینکه دوباره مینویسی خیلی خوشحالم

موفق باشی

خسروبیگی یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 ساعت 18:31 http://www.midinternet.com

سلام پزشک عزیز
خیلی زیبا مینویسی

من تمام نوشته های شما را با فید دنبال میکنم
از اینکه دوباره مینویسی خیلی خوشحالم

موفق باشی

باران چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394 ساعت 21:34

اولین بار نصفه شب بود بعد از کلی خستگی با همه ی مسولیت های یه مادر و همسر شاغل برای اولین بار اومدم اینجا
خداحافظ ای غروب غریبانه دل خداحافظ ای شعر شب های روشن
این آخرین پست بود . با خوندن این شعر بغض چند ماه من شکست ومن همیشه خندان وپر انرژی چند دقیقه ای گریه کردم ، همون شب کلی از آرشیوت رو خوندم و انگار که بعضی از نوشته هات رو من نوشتم ، یه حسی داشتم عجیب ، بی پرده روبه روی خودم بودم .
کم تر نوشتن هات باعث شد اینجا رو فراموش کنم تا الان ، وقتی دیدم تخصص قبول شدی خیلی خوشحال شدم . بازم بنویس به خصوص از خاطرات با بیماران . خوش باشی

کیهان شنبه 20 تیر 1394 ساعت 08:15 http://mkihan.blogfa.com

سالها همراه هم بودیم
من نیز از سال 1384 یعنی الان ده سال و چند ما!....
خودش عمریه
و البته حالا حالا ها اداه خواهد داشت هر چند لنگان لنگان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد