-
همه چیز از زندان
سهشنبه 24 آبان 1390 14:41
یکی از دوستام یه پیشنهاد داده که یه پست بزارم که بقیه بیان و در مورد زندان سوال بپرسن و من جواب بدم پس تو این پست شما در مورد زندان و شرایط زندان و ...هر سوالی دارید در قالب پیام بگذارید من هم جواب میدم. پی نوشت: اگه ایمیلتون را هم لطف کنید خوبه که اگه نیاز بود جواب را براتون ایمیل کنم
-
ملاقات با دوزخیان
یکشنبه 22 آبان 1390 18:21
آن دم که مــــرا مــــی زده بـر خـــاک سپــارید زیـــــر کفنــــــم خمــــــره ای از بـــــاده گذاریـد تــــا در سفـــــر دوزخ از ایــن بــــــاده بنوشـــم بـــــر خــاک مـن از ساقــــه انگـــــور بکــاریــــد آن لحظـــه کــه بـا دوزخیــــان کنـــــم مـــلاقات یک خمـــره شـــراب ارغـــوان بــرم به سوغات هرقدر که در...
-
وقتی عجله داری؟
دوشنبه 16 آبان 1390 15:55
شما هم با این واقعیت مواجهه شدید که وقتی عجله دارید تمام شرایط دست به دست هم میدن تا شما به موقع نرسید؟ من امروز ساعت 2 شیفت درمانگاه بودم چون جایی میهمان بودیم گفتم 12/30 دقیقه میرم ساعت 1/30 خونه هستم و بعد 2 می رم درمانگاه.اما چی شد؟ راه افتادم توی اتوبان بودم که دیدم به به کیفم و مهرم و..را جا گذاشتم .باید بر...
-
اینم از عاقبت کار کردن ما
پنجشنبه 12 آبان 1390 22:44
از ماجراهای کار کردن در زندان که گفتم واستون .البته این زندانی که من کار میکنم .امسال از فروردین که طبق قرار داد جدید واسه زندان می رفتم .(خدایش بحث مادی و حقوق برام مهم نبود .مهم این بود که من جایی بودم و میتونستم به کسانی کمک کنم که شاید هیچ فریاد رسی نداشتند و یا ...)خوب این دو ماه قرار بود نرم دیگه .و هی هفته به...
-
فرو پاشی اخلاقی یک جامعه؟
سهشنبه 10 آبان 1390 11:41
این روزها خبرها همه بیش از اینکه ماهیت اطلاع رسانی داشته باشند خود خبر از یک واقعیت تلخ میدهند و نشانه ای از یک غفلت بزرگ و یک اشتباه اساسی میدهند 1-حرکات بازیکنان پرسپولیس در پیش چشم هزاران تماشاگر و به دنبال آن هزاران بیننده 2- پدر سه فرزند دخترش را پیش چشم هم به قتل میرساند 3-تجاوزهای که خبرهایش آنقدر زیاد است که...
-
فصل محبوب من
چهارشنبه 4 آبان 1390 16:25
اکبر و بیماریهایش اسمش اکبر است پسری لاغر و مردنی و ژولیده 28 سال سن دارد و تنها چیزی که انتظار نداری این است که زن و بچه دارد .مادرش برای اینکه خوب شود ومرد کار شود و دست از این دیوانه بازی هایش بردارد برایش زن گرفته (اعتقادی عجیب که هنوز هم در خیلی از جاهای این سرزمین برای فرزندانی که مشکل روحی و اعصاب و..دارند زن...
-
برق علی و سوغات تهران؟
چهارشنبه 27 مهر 1390 17:20
صبح ها دو ساعت زودتر بیدار می شم و این به خاطر دختر کوچولو می باشد که ساعت 6-8 باید با بابا کلنجار برود یا بابا با او کلنجار برود و رفتن و دیدن تعداد بی کثیری از زندانیانی که هر روز می روند و می آیند برنامه بعدی می باشد.و این بازدارنده بودن زندان و تاثیر آن در کاهش جرایم را به صورت عملی نشانمان می دهند. اینهم نمونه ای...
-
فریاد رسی هست؟
سهشنبه 19 مهر 1390 15:50
قصه درد مرکز ترک اعتیاد که کار میکردم یه پسر 18 ساله که قیافه اش خیلی بچه تر می زد برای ترک آمده بود .معتاد به هروئین و از خانواده ای نا به سامان و می شد حدس زد که به زودی از زندان سر در خواهد آورد. گذشت تا اینه ماه قبل توی ورودی های جدید زندان بود که به خاطر (مثبتی) گرفته بودنش و به زندان مواد مخدر منتقل شده بود. دو...
-
پزشکان و فوتبالیست ها
یکشنبه 17 مهر 1390 17:26
تمام صفحات و سایت های ورزشی را که میبینی همه در مورد فوتبالیست های وطنی است که از اینکه پول و حقوق را نگرفتن و یکی دو ماه است که پولشونو نگرفتن و گاهی تمرین نمیرن و ماشینشو عوض کردن و بازیکن های پرسپولیس بعد از باخت دربی پاداش گرفتن. -نه من با فوتبال حرفه ای و پول حرفه ای دادن و اینکه در آمد بازیکن و ستاره ها زیاد...
-
خالق سیب دوست داشتنی
جمعه 15 مهر 1390 16:03
استیو جابز خالق آن سیب دوست داشتنی رفت و داستان سومین سیب خبر ساز و مشهور عالم به پایان رسید.و هزاران نفر در سراسر دنیا یادش را گرامی خواهند داشت پی نوشت: 1-سیب اول سیبی بود که آدم را روانه خاک کرد و سیب دوم .سیبی بود که نیوتن را معروف کرد 2-در اینجا هم میتوانید تصاویری زیبا از بزرگداشت بنیان گذار اپل در سراسر دنیا...
-
آیا او یک مرد(پدر)هست؟
چهارشنبه 13 مهر 1390 22:37
برای ملت عصبی ما یک بهانه کافی ست تا آتشی به پا کنند تا دودش نه تنها در چشم خودشان بلکه در چشم هر که در آن نزدیکی ها هم هست برود. بله این ماجرا هم قصه یک تصمیم آنی است پدر در خانه بود از خشم به خودش می پیچید این چندمین باری بود که با فلانی حرفش شده بود و این بار می خواست تا درس عبرتی بدهد تا به همگان ثابت شود او یک...
-
او یه مرد بود؟
سهشنبه 12 مهر 1390 15:31
اینبار 3 ماجرا از قصه های زندان را برایتان بیان میکنم برادر و برادر یک روز پاییزی بود باد می آمد و سوز سرما را میشد حس کرد نامش خوش نام بود گرچه شاید این نام بیشتر برای مصرف کنندگان مواد نام خوشی بود و نه برای دیگران و کسانی که بدهکارش بودند شال و کلاه کرد تا برود و طلبش را از علی بگیرد .مدتها بود که علی خرده فروش...
-
مصائب یا شیرینی
جمعه 1 مهر 1390 00:27
قدیم ترها یعنی یک ماه قبل فقط تو دستشویی لپ تابمو نمیبردم تازه وقتی هم دور از لپ تاب بودم با موبایل تو اینترنت بودم و صبح ها اولین کارم بعد از بیدار شدن روشن کردن لپ تاب بود .ولی الان یک ماه است که لپ تابم را روشن نکردم تمام اینترنت گردی ها موقعی است که شیفت کلینیکم. یک نوزاد کوچک برابر است با یک ماه هر شب شیفت باشی...
-
مرسی استقلال
شنبه 26 شهریور 1390 22:43
-یه بازی خوب بازی که مثل سالهای قبل تر که همیشه مساوی می شد یا مساوی می خواستند .و 90 دقیقه روی اعصاب تماشگر و طرفدار بودن و در آخر 0-0 یا 1-1 و ضیافتهای قبل دربی و..دهها کار دیگر که فقط در ایران بود نبود یک بازی خوب از استقلال و ستاره هایش .فرهاد مجیدی تمام نشدنی-میداودی و جباری که فوتبالی شاعرانه بازی میکند. و همه...
-
استقلال یا پرسپولیس قضیه این است
پنجشنبه 24 شهریور 1390 13:23
یعنی عمر ما قد میده یه دربی ببینیم مثل تمام دربی های دنیا حساس -زیبا-جذاب-و پر هیجان پی نوشت: 1-سپاهان هم به سرنوشت تیم امید دچار شد استفاده از بازیکن دو اخطاره
-
به یاد آن روزها
سهشنبه 22 شهریور 1390 18:55
زمان ما نتایج کنکور را تو روزنامه میزدن و باید از اول صبح میرفتی دم یه دکه تا روزنامه گیرت بیاد و تعداد زیادی که کنار یه دکه روزنامه فروشی رو زمین مینشستند و دنبال یه اسم آشنا و یک کد آشنا میگشتند.و تازه کنکور هم دو مرحله بود باید دوبار این استرس میکشیدی پی نوشت: 1- یه زندانی داشتیم اسمش و فامیلش (( جنجال پرخاش)) بود...
-
حواس پرتی
یکشنبه 20 شهریور 1390 16:20
گاهی حواس پرتی ها کار میده دست آدم و یه هزینه ای تحمیل میکنه .گاهی هم اتفاقی نمیفته و از خوش شانسی ازش یاد میشه. صبح پا شدم برم سر کار میبینم توی ماشینم چند تا برگ در خت هست یه نگاه میکنم میبینم ماشین را زیر درخت تو کوچه پار کردم سوار یشم میبینم به به شیشه ماشین پایینه.یه لحظه جا میخورم .همه چیز سره جاشه از کیفم .ضبط...
-
پ ن پ های زندان 1
سهشنبه 15 شهریور 1390 14:38
-زندانی:شما دکترید؟ پ ن پ روپوش سفید پوشیدم اومدم بکشمت مثل تو فیلم ها -زندانی:برام درد زانوم هم دارو نوشتی؟ پ ن پ امروز فقط واسه درد مچ دارو مینویسیم -من:معتتاد هم هستی؟ زندانی معتاد:پ ن پ گریم کردم شکل معتادا بشم بعد بگم اعتیاد جرم نیست بیماریه زندانی :واسه کم خوابیم هم دارو مینویسی؟ پ ن پ میگم یکی شبا واست لالایی...
-
نجفقلی خان
شنبه 12 شهریور 1390 15:07
و او سمبل امید به زندگی است و اما داستانش. از عشایر است مردی درشت هیکل با قدی بلند و چهار شانه .شاید اگر امکانات رضا زاده را داشت الان او عنوان قوی ترین مرد دنیا را یدک میکشید.عشایر و زندگی ایلیاتی را من با تمام حواشی آن دوست دارم و نکات منفیش که شاید یکی درگیری های قومی باشد که در یک لحظه میبینی که سیل مردان مسلح به...
-
خسته ام
دوشنبه 7 شهریور 1390 15:18
نه بابا این قصه درمورد فرار زندانیان از زندان نیست.قصه فرار ناکام خودم از زندانه.از فروردین امسال که گفتم من دیگه زندان نمیام تا الان طول کشیده که دارم میرم زندان. رئیس زندان میگفت:ثواب داره چرا فقط به قسمت مادی مسئله نگاه میکنی میگم:من ثواب نمیخوام شما چرا فقط قسمت معنوی قضیه را میبینی میگم: آخه با روزی 24 هزار تومان...
-
قذافی ها
پنجشنبه 3 شهریور 1390 19:00
و دنیا جای بهتری برای زندگی است بدون قذافی ها
-
روز پزشک
دوشنبه 31 مرداد 1390 16:44
مرسی از تمامی پیام های پر مهرتان از چهارشنبه که آروشا به دنیا اومده دیگه دستمون بند شده بهش .فرصتی واسه نوشتن و اینترنت و.. ندارم با اینکه آروشا خدا را شکر اذیت نمیکنه .زردی هم نگرفت.یکم زرد شده بود کلی نگران بودیم که داره برطرف میشه و نیاز به فتوتراپی پیدا نکرد روز پزشک بر تمامی پزشکان این سرزمین مبارک پی نوشت: 1-...
-
آروشا
یکشنبه 23 مرداد 1390 22:50
تا هفته آینده نیستم چهارشنبه ((آروشا )) کوچولوی ما قرار افتخار بده و به دنیا بیاد استرس دارم-خوشحالم-میترسم-هیجان زده ام-همه نوع احساسها را با هم دارم
-
گوشی شما چیه؟
یکشنبه 16 مرداد 1390 14:16
گوشی موبایل شما چیه؟ خودم:HTC-VIVA اینجا هم در وبلاگ یک پزشک یک مطلب جالب در مورد ترین های موبایله
-
به یاد یک دوست زنده یاد دکتر حسین رمضانی
جمعه 14 مرداد 1390 14:54
خبر ناگوار بود .آنقدر که کسی باور نمیکرد.دکتر حسین رمضانی بر اثرشنا در رودخانه غرق شد.همین چند خط کوتاه. تو به یاد برادرش می افتی دکتر منصور رمضانی -پزشک اورژانس آن روزهایمان و متخصص ارولوژی این روزها .حسین هم مثل او بود.ساده آرام مهربان گرچه وقتی ما از این دانشگاه رفتیم او تازه چند سالی بود که آمده بود.و امسال تازه...
-
آلزایمر می گیریم
سهشنبه 11 مرداد 1390 18:38
1-تلفنم زنگ میخوره بعد از کلی حرف زدن هنوز نمیدونم اون که داره حرف میزنه کیه؟ 2-رفتم رستوران یکی پا میشه میاد بعد کلی احوال پرسی و.. میگه نشناختی منو ؟ میگم زندان نبودی؟ مثل اینکه طرف را برق 3 فاز بگیره میپره بالا .دکتر شوخی میکنی؟ من فلانیم الانم هم فلیپین دارم درس میخونم خودم جمع و جور میکنم .میگم شوخی کردم میگم تو...
-
برای آمنه بهرامی او که چشمانش را بخشید
دوشنبه 10 مرداد 1390 11:03
او سالهاست که دیگر نمیبیند او از آن زیبایی خدادادی دیگر بهره ای ندارد او با خیلی از آرزوهایش خداحافظی کرده ولی او بخشید تا به خیلی ها بگویید بخشیدن چیز دیگری است
-
فراری دیگر از زندان
جمعه 7 مرداد 1390 11:40
فرار از زندان از نوع بیمارستانی خیلی چیزها این روزا مد شده میدونید که اونم از نوع گروهی .فرار از زندان که جای خود دارد.یه مرد زندانی 50 ساله از اون زندانی ها که آددم میمونه تو کار خدا که نکنه من مجرم و اینا فرشته و قبلا از مایه دارهای این مملکت بوده که متخصصان بر بالینش حاضر میشدند و بد حادثه باعث شده بیاد زندان. این...
-
قصه های از زندان
پنجشنبه 30 تیر 1390 15:08
قصه علی رضا یه رو زگرم تابستانی بود مثل همیشه و علی رضا با بقیه بچه ها در کوچه بازی می کرد و بازی کودکانه بود و سنگی در دستش به شوخی به سمت دوست و هم کلاسیش پرتاپ کرد به این امید که او جا خالی خواهد داد و یا این سنگ که درد ندارد ولی گویی این بار قرار بود که اتفاق دیگری رخ دهد سنگ محکم بر سر دوستش خورد و او نقش بر زمین...
-
حسین پناهی
یکشنبه 26 تیر 1390 17:34
امروز کلینیک شیفتم هوا گرمه و روز تعطیل و تا عصر که اینجا چندتا مریض بیاد منم قول دادم به خودم از پای کامپیوتر تکون نخورم بازی پرندگان خشمگین را که بازی کردید؟ ولی امروز از عصر به شدت تو فکر حسین پناهیم به نظر من او یه بازیگر یا یک شاعر نبود او آشفته ای بود تنها و فیلسوفی غریب که بی هیچ دلیلی و به اشتباه از این زمانه...