خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

اینم از عاقبت کار کردن ما

از ماجراهای کار کردن در زندان که گفتم واستون .البته این زندانی که من کار میکنم .امسال از فروردین که طبق قرار داد جدید واسه زندان می رفتم .(خدایش بحث مادی و حقوق برام مهم نبود .مهم این بود که من جایی بودم و میتونستم به کسانی کمک کنم که شاید هیچ فریاد رسی نداشتند و یا ...)خوب این دو ماه قرار بود نرم دیگه .و هی هفته به هفته طول کشید که ما هنوز کسی را پیدا نکردیم بیاد اینجا و یکم صبر کنید (آخه با پرداختی اینها محاله تا صد سال دیگه هم کسی بیاد.4 ساعت در روز حساب میکنن از قراری ساعتی 6 هزار تومان و تازه اگه روزی بخوان پرداخت کنن کلی هم از سر و ته میزنن)تا اینکه چهارشنبه رفتم بانک و دیدم به به هر سه ماه پول دادن تازه 30 درصد چیزی هم که قرار بوده بدن ندادن و به این بهانه که ما مالیاتش کم کردیم و قرار بود ساعتی باشه و در مورد 20 ساعت آنکالی در روز و حداقل یک بار رفتن زندان و مریض اورژانسی دیدن  حرفی نزده بودیم و........

به هر حال یه بهانه بود برای نرفتن  من دیگه به  زندان و  از چهارشنبه دیگه نرفتم و دیگه هم قصدی برای رفتن ندارم

به مسئول حسابداری می گم نکنه شما هم قصد جبران 3 هزار میلیارد را از حقوق من دارید؟


پزشک زندان تجربه منحصر به فردی بود برایم .دیدن و شنیدن و حس کردن خیلی چیزها و .....و حقیقت های از جامعه و حوادث و اعمالی که در تصور هم نمی گنجد شاید روزی از آنها گفتم

پی نوشت:

1-مچ درد شدیدی گرفتم که به سختی قادر به نوشتن هستم .یک شکستگی قدیمی از دوران ی که ورزش می کردیم تازه دردش اذیت میکنه 

2- یه ساختمان واسه مطب MMT با صاحبش صحبت کردم که بعد تایید دانشگاه اجاره میکنم و موافقت کرد .امروز رفتم واسه قرارداد میگه یکی دیگه اومد من باهاش قرار داد بستم .




نظرات 12 + ارسال نظر
رز جمعه 13 آبان 1390 ساعت 02:08

حیف که همچین تصمیمی را مجبور شدید بگیرید. زندانی ها به اندازه ی کافی سر بار جامعه هستند برای همین احتمالا مسئولین دلشون نمی خواد بیشتر خرج رو دستشون بذارن. اما اگر امکانش را داشتید به صورت داوطلبنانه هفته ای یک روز هم می رفتیدخیلی عالی می شد . خودتون بهتر می دونید که زندان ها بدترین جا برای انتقال انواع بیماری ها یی هستند که برای کل جامعه خطر ناکه .

دکتر پرتقالی جمعه 13 آبان 1390 ساعت 08:59 http://dr-orange.blogfa.com

امیدوارم در MMT همانند پزشک زندان موفق باشید و جایی که هیچ فریادرسی نیست کمک رسان باشید

xatoun جمعه 13 آبان 1390 ساعت 11:59 http://xatoun.blogfa.com

esme zendan k miad ye hese kheyli badi behem dast mide
moraghebe khodet bash vaghti onjaii

شهناز جمعه 13 آبان 1390 ساعت 21:28

بیچاره زندایها که دیگه کسی به اونها اهمیت نمیده و با آرزوی سلامتی و موفقیت برای شما

گلدونه شنبه 14 آبان 1390 ساعت 08:40

فک کن مطب بزنی مریضات زندانی های آزاد شده باشن

سارا شنبه 14 آبان 1390 ساعت 11:53 http://roman13882010

سلام دکتر ، به نظر من کارت درسته، کارتون نباید بی ارزش تلقی بشه . در مورد مطبم حتما" قسمت نبوده به امید خدا یه جای بهتر

صبورانه شنبه 14 آبان 1390 ساعت 14:29 http://saboraneh.blogfa.com

در جواب حسابدارتون گل گفتین .آدم میمونه به خدا.
الهی بهترینها نصیبتون بشه

شهناز شنبه 14 آبان 1390 ساعت 18:45

ای کاش مسئولین کشورمون هم مثل شما دلسوز جامعه مخصوصا افراد نیازمندی که از ناآگاهی گرفتار منجلاب اعتیاد یا بزه کاری شدند بودند . برایتان آرزوی سلامتی و موفقیت دارم و همچنین انسانهایی آگاه به معضلات و دلسوز جامعه که داوطلبانه بتونن کمکی باشن برای این قشر نیازمند .

پزشک بارونی یکشنبه 15 آبان 1390 ساعت 00:38 http://drbaroooni.persianblog.ir

سلام
پس دیگه پزشک زندان نیستین
واقعا جای تاسف داره که ببا همچین حقوقی انتظار دارن پزشک داشته باشن
بد عادتشون کرده بودی دکتر
الان که اومدی بیرون اسم بلاگ رو چی می کنی؟؟؟؟
عوضش می کنی؟

مینا یکشنبه 15 آبان 1390 ساعت 13:57 http://www.roz2562.blogfa.com

ای بابا عجب بساطیه.

بلندترین دوشنبه 16 آبان 1390 ساعت 15:57 http://www.bolandtarin.blogsky.com/

درود

من هم کلینیک mmtدارم...اگه کاری از دستم بر بیاد می تونم کمکتون کنم...موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد