خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

امید به اتفاقات عجیب و غریب

ایرانی جماعت همیشه امید دارد تا حوادث و اتفاقات عجیب غریب و دستهای از غیب رخ بدهد تا نتجه مورد نظر حاصل شود و هیچ وقت هم نمی خواهد خودش را برای عدم تلاش و از دست دادن فرصت ها سرزنش کند

وامروز هم استقلال منتظر چنین اتفاقات عجیب و غریب است تا قهرمان لیگ شود قهرمانی که به راحتی میتوانست چندین هفته قبل از پایان لیگ به دست آورد


آیا این اتفاق رخ میدهد؟


مزاحمت هم قاعده و قانون داره

تلفنم زنگ می خوره طرف خودشو معرفی میکنه البته بعد از گلایه از اینکه چرا یه بار زنگ زدم جواب ندادی.میگه میشناسی؟

من:نه

خودشو معرفی میکنه با یکی دو واسطه دوست دادشمه

من :امرتونو بفرمایید

طرف:ام ار ای خوب که نوبتی نباشه و پول هم کم بگیره سراغ دارید دکتر؟

من:باید بری یا بیمارستان یا مراکز خصوصی دیگه.ام آر آی چی داری؟مشکلت چی بوده؟

طرف:هنوز که دکتر نرفتم .کمرم درد میکنه میخوام یکی بگیرم

من:خودت بری بگی که کسی ازت نمیگیره باید نسخه دکتر داشته باشی

طرف:نمیدونید چقدر می گیرن .با دفترچه یکی دیگه میشه رفت؟

من:نمیدونم قیمتش چنده.اونم نمیدونم با دفترچه یکی دیگه می گیرن یا نه

طرف:لطف میکنید دکتر بپرسید برام

من:امری دیگه ندارید

طرف:بپرسید  به دادشتون بگید من زنگ میزنم ازش میپرسم

من فقط یک ربع مات مونده بودم

همسایه طبقه بالا

یه همسایه طبقه بالای ما داریم که الان 6 ماهی میشه بچه شده .کل ارتباط ما در این حد بوده که وقت و بی وقت زنگ خونه ما به صدا در میومد که ببخشید منزل آقای فلانی طبقه چنده؟یا ببخشید آقا فلانی خونه هست

و یا آقای دکتر میشه ماشینتونو از دم در پارکینیگ بردارید  و.....

دیروز ظهر یه اسم ام اس برام اومده که ببخشید خونه هستید این پسرم را بیاورم معاینه کنید

شماره هم نا آشنا کلی خندیدم که ایول دکتر اس ام اسی هم به بازار آمد که می بینم صاحب پیامک زنگ میزنه که سلام دکتر من همسایتون هستم پیامک دادم جواب ندادید این پسرم حالش خوب نیست خونه هستید بیارم معاینش کنید آخه آخر هفته است دکتر گیر نمیاد.

منم خیالشو راحت کردم من تا دو روز شیفتم خونه نیستم

دمای طبعی بدن 

ساعت 1:15 بامداد بود و من خوشبختانه چون بازی بارسا و چلسیو میدیدم بیدار بودم که میبینم موبایلم زنگ میخوره فورا سایلنتش میکنم که بلافاصله یه اس ام اس میاد که دکتر خوابی؟یه سوال داشتم.دمای طبعیه بدن بچه چقدره؟

داروی پریود

ساعت 12/30 شبه که موبایلم زنگ میخوره یکی از دوستانه دوره جواب میدم.

میگه دکتر دارو واسه پریود چیه؟

من؟چیه پریود:دردش-قطعش-وصلش

میگه دم داروخونه هستم خانمم درد داره چی بگیرم

میگم:خوب برو تو داروخونه همینو بگو به دکترش بهت دارو میده آخه دیگه این وقت شب زنگ زدن داره.

میگه میخواستم مطمئن بشم

پی نوشت:

توی کوچه-مغازه-خیابون-بیابون-مهمونی-عزا-عروسی به کرات از این موارد پیش میاد ولی نکته ای که عذاب دهنده است توقع و انتظار ی است که آدم های که حتی دو بار هم باهاشون برخورد نداری از تو دارند.


این مهریه گرفتن داره؟

زندانی های  مهریه زیاد شدن گفتم که ولی این یکی دیگه خدایی مهریه گرفتن ازش ظلم مضاعف بود

۲۶ ساله بود با سل فعال و ایدز و چون سل فعال داشت امکان اینکه تو بند بفرستیمش نبود آخه احتمال انتقال بیماری سل به بقیه زندانی ها وجود داشت.بیکار-تحصیلات ابتدایی از دیگر مشخصاتش بود

یه نامه واسه رئیس زندان و مددکار و قاضیش فرستادیم که ای صاحبان حکم این بنده خدا سل فعال دارد و اگر داخل بندی برود که حداقل ۳۰۰-۴۰۰ زندانی وجود دارد امکان ابتلای آن بندگان خدا هست و از طرفی آخه این با سل فعال و ایدز و اعتیاد و بیکاری ۳۰۰ سکه طللا از کجا بیاورد که مهریه بدهد و........

امروز با قرار وثیقه آزاد شد یه وثیقه خیلی سبک نمیدانم عمرش به دوباره زندان آمدن می کشد یا نه؟

پایانی غم بار

زندانی را می شناختم  40 ساله ماهی یک بار بهداری می آمد مصرف متادون و یک عدد قرص خواب بیماری قلبی و..نداشت و زندانی آرامی بود 

امروز صبح که به زندان رفتم با خبر شدم که امروز صبح ساعت 6 به بیمارستان اعزام شده و متاسفانه فوت کرده

روز قبل ملاقات شرعی داشته و شب خوابیده و دیگر صبح بیدار نشده یک پایان غم بار

در مورد علت مرگ 2-3 روز آینده پزشکی قانونی نظر میدهد به نظر شما این مرگ چه علتی میتواند داشته باشد


پی نوشت:

ملاقات شرعی توعی از ملاقات است که به زندانیان متاهل داده می شود که در یک اتاق خاص در زندان مرد و زن با هم خلوت می کنند این ملاقات هر چند ماه یک بار داده می شود

راهکار های برای گرفتن یا ندادن مهریه

این روزها زندان پر شده از کسانی که مشکل مهریه دارند .شاید به دلیل گرانی سکه و طلا باشد و شاید هم به دلیل گرانی های دیگر .ولی هر چه که هست این روزها من با دهها زندانی مهریه مواجهه می شوم.

راهکارهای برای گرفتن یا ندان مهریه

این متن یک راهنمای کامل هم برای آقایان و هم خانم ها میباشد .با توجه به تجربیات زندان راهکارهای برای ندان یا به زور گرفتن مهریه ارائه میگردد.

1-وقتی به شما میگویند کی مهریه را گرفته که حالا تو مخالفی آگاه باش و بدان که در این مورد حتما از شما مهریه گرفته می شود.تا آنجا که میتوانید از مهریه یک سکه و 12 تا سکه و یک شاخه گل و اینکه صدها نفر از دوستان و آشناهای شما با مهریه یک شاخه گل به خانه بخت رفته اند بگویید=خانم های گرامی این نکته را همیشه به یاد داشته باشید

2-سعی کنید زیر بار مهریه های نجومی نروید =خانم های گرامی به کمتر از مهریه نجومی راضی نشوید

2-با مهریه سکه و طلا مخالفت کنید=خانم های گرامی مهریه فقط سکه و طلا درخواست کنید

3-حتی 2 سکه کمتر هم ارزش دارد تا میتوانید چونه بزنید=خانمهای گرامی حتی یک سکه هم کم نکنید

4-اگر تا اینجای کار موفق نشدید در همان ماه اول ازدواج سعی کنید با طرفند های روشنفکرانه و...خانم را راضی کنید مهریه اش را کم کند=خانمهای گرامی اگر یک سکه از مهریه را بخشید آن روز روز مرگ شماست

5-اگر نتوانستید خانمتان را راضی به بخشیدن مهریه کنید سعی کنید او را راضی کنید که از همین الان حاضرید مهریه اش را اقساطی بپردازید و در صورت موافقت خانم این توافق را در دهها دفتر اسناد ثبت کنید=خانم ها این مورد نیاز به توضیح ندارد

6-اگر موفق به تقسیط مهریه نشدید سعی کنید تمامی اموال خود را به نام مادر یا پدر خود بکنید=خانم های محترم همیشه مواظب نقل و انتقال اموال شوهرتان باشید

7-اگر موفق به انتقال اموال خود نشدید یا اموالی نداشتید که انتقال دهید.سعی کنید فیش حقوقی خود را همیشه مخفی نگه دارید=خانم های محترم همیشه میزان حقوق شوهرخود را به یاد داشته و یک کپی از آخرین فیشش داشته باشید

8-اگر حقوق شما به نوعی است که میزان یک سکه در ماه را پوشش میدهد و خانمتان از این موضوع اطلاع دارد .سعی کنید همیشه مقدار اندکی پول به حساب خانمتان واریز کنید و رسید های آن را در جای مطمئن قرار دهیدیک شکایت شایع از آقایون زرنگی که مهریه نمی دهند عدم پرداخت نفقه است)=خانم های محترم هیچ وقت پولی که دارای رسید باشد از شوهرتان نگیرید

9-قبل از رفتن به زندان برای نپرداختن مهریه این مدارک را آز قبل آماده کنید-سند-فیش حقوقی-درخواست و مدارک عدم توانایی  مالی  در پرداخت  یکجای مهریه

10-خانم های محترم توجه کنند وقتی مهریه اقساطی میشود پرداختش با خداست .در این مواقع بگویید اگر اینقدر نقد بدهی من بقیه مهریه ام را می بخشم=آقایان به این نکته توجه کنند


پی نوشت:

1-این مطلب هیچ گونه جنبه یا ارزش آموزشی ندارد


روزت مبارک

زندان یک نمونه کوچیک شده از جامعه هست که همه نوع قشر آدمی توش پیدا میشه گرچه اکثریت با آدم های است که به نوعی خلاف کارند ولی بعضی از جرایم هم باعث شده که آدمهای که تا دیروز آدمی معمولی محسوب می شدند به زندان بروند .مشکلات مهریه-تصادف-قتل های غیر عمد و جرایم سیاسی و.....باعث شده و میشود که این آدم های معمولی هم به زندان بیایند.

روز معلم بود دیروز و ما هم یک معلم زندانی داشتیم بهش تبریک گفتم.غافلگیر شده بود.

و این معلم ما قصه زندان آمدنش هم برایمان تعریف کرده.

معلم ورزش بوده و همسایه ای داشتند که مدت ها بود با هم درگیر می شدند سر مسائل جزئی و این مشکلات ادامه داشته تا این که او روزی خسته از سر کار به خانه بر میگشته دوبار بحث های همیشگی با همسایه شروع می شود و اینبار پایان خوشی نداشت و این معلم ما به جرم قتل به زندان آمد.

LED

گاهی مواقع تلویزیون خبر از دستگیری ارازل و اوباش را میده همراه با تصاویری از اینها

خوب امروز ما یه اوباش داشتیم البته نه اینکه اوباش نه منظور از نظر ظاهر

بدنش بیشتر به بوم نقاشی شبیه شده بود که روش رنگ های مختلف را ریختن.و در گوشه و کنار این بوم هم آثار به جا مانده از خودزنی پستی و بلندی های ساخته بود

از بیماریش میپرسم میگه قرص اعصاب که میخورم شیشه و هروئین هم که میزنم ولی اینا چیزی نیست دکتر من بیماری LED دارم

من با تعجب:LED??

زندانی آره مگه نشنیدی تا بحال

میگم چرا ولی LEDیه نوعی از تلویزیونه.مدرک -نسخه دکتر -عکس چیزی از بیماریت داری؟

زندانی:نه ولی دکترم گفته باید حتما بستری بشی؟

من:

خواستم ریا نشه

زندانی یه جانبازه که به خاطر ضمانت وام به زندان افتاده و مثل خیلی از جانبازان واقعی انبوهی از قرص و دارو و داروی اعصاب مصرف میکند.مشغول نوشتن دارو برایش هستم که زندانی بعدی که این حوصله من و نوشتن داروهای اعصاب را می بیند .جلو میآِد که دکتر من هم جانبازم

من:طرف را کامل میشناسم یک زندانی خفن به تمام معنا

میگم:به سلامت.کی جانباز شدی؟کارت جانبازی داری؟

زندانی:نگرفتم دکترا؟

من:چرا؟

زندانی:خواستم ریا نشه

face -to-face

سخت مشغول ویزیت زندانیان جدیدالورود هستم-زندانیان جدیدالورود در بدو ورود به زندان به بهداری زندان منتقل میشوند تا از نظر بیماری های جسمی-اعتیاد و..بررسی شوند.در این بین جوانکی بیست و دو سه ساله هم هست .بعد از ورود به اتاق پزشک

می گوید:من مجرم نیستم

من:خوب حالا که اینجایی.مشکل جسمی بیماری اعتیاد و..نداری

زندانی:نه

من به خاطر چی زندان آمدی

زندانی:سوئ استفاده از عنوان

من:چیکار کردی

زندانی:من کادر نیروی ..هستم رفته بودیم یه مغازه و فروشنده با یه خانم face-to-faceبود و من و دوستم هم اقدام کردیم

من:به تو چه که فروشنده face to face بود

زندانی:ما باید ببرخورد میکردیم

من:تو چیکاره ای که باید برخورد میکردی؟

زندانی:من کارت شناساییم همراهم نبود وگرنه الان اینجا نبودم

من:دست مغازه دار درد نکنه که هم کتکت زده و هم ازت شکایت کرده

زندانی:چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟شما هم طرفداره  مغازه داری که فیس تو فیس بود

سرباز زندان:فیس تو فیس برو امشب تو بند تا دیگه از این غلطا نکنی

من:از برخورد سرباز زندان خوشحال میشوم و با لبخند مریض بعدی را می بینم


همه سرطان دارند

جرمش قاچاق مواد مخدر آنهم به میزان زیاد است  به بهداری مراجعه کرده ظاهری سالم دارد .

می پرسم مشکلت چیه؟

میگه:سرطان دارم

میگم:سرطان چی داری؟

میگه:سرطان معده و قرار بوده عمل بشم

میگم:با وجود سرطان معده اینهمه مواد جابجا میکردی؟مدرک داری واسه بیماریت؟

میگه:اینجا ندارم ولی شما معاینه کن من سرطان دارم

میگم:ظاهرت که طبیعیه نمیخوره بهت سرطان داشته باشی

میگه:نه من سرطان دارم.

میگم:الان چه کمکی میتونم من بهت بکنم

میگه:چند روز مرخصی بنویس برم مدارک سرطانم بیارم


مریض بعدی خانمی است که حدود ۲۰-۳۰ میلیون تومان پول  مردم را بالا کشیده و روز دومی است که وارد زندان شده به بهداری مراجعه میکند

میگم :مشکلت چیه؟

میگه :سرطان روده دارم

میگم:دارو چی مصرف میکنی؟

میگه:داروی سرطان

میگم: جواب پاتولوژی داری

میگه:چی من سرطان دارم مگه نمی بینی حالم خرابه

میگم:حالت که خراب نیست ولی باید مدرک ارائه بدی که سرطان داری و در ثانی اگه سرطان هم داشته باشی بازم باید پول مردم را بدی داشتن سرطان هیچ کمکی بهت نمیکنه

میگه:پس گفتن هر کی سرطان داره آزاد میشه

توضیح اضافه:

زندانی های HIVکه  به مرحله ایدز رسیده یا سرطانی که متاستاز داده و سیروز پیشرونده کبدی و بیماری های صبع علاج ..اگه جرائم دولتی داشته باشند با تایید پزشکی قانونی و ...میتوانند آزاد شوند و در این بین زندانیان زرنگ و بعضی از وکیلان زرنگ با این بهانه که سرطان دارند یا بیماری قلبی و...سعی دارند که از زیر بار مجازات شانه خالی کنند و خیلی از زندانیان بیچاره ای که این مشکلات را دارند کسی را ندارند که مشکلشان را حل کند







معتادان توانمند

یکی از باورهای غلطی که درمورد اعتیاد و معتادان وجود دارد این است که معتادها آدم های خیلی باهوشی هستند.در مورد این باور ذکر چند نکته ضروری است

-معتادها تمام هوش درایت و زرنگی خود را در مواقعی که نیاز به مواد مخدر دارند به کار می گیرند و به عبارتی هوش و ذکاوت و زرنگی آنها تنها در محدوده رسیدن به مواد مخدر است 

-با وجود دامنه دار بودن مواد مخدر در بین اقشار مختلف جامعه وجود یک آدم زرنگ و باهوش و...در بین معتادان دلیلی بر باهوش و زرنگ بودن تمامی معتادان نیست

-اینها نظر شخصی نگارنده است شما مختار هستید به شدت مخالف یا موافق باشید یا اصلا اهمیتی برایتان نداشته باشد

و اما ابتکارات معتادان زندان 

لیوان دو جداره:

این لیوان های فلزی دو جداره را که درب پلاستیکی دارند و فروشندگانشان اصرار دارند که مدت طولانی چای را گرم نگه می دارند را که دیده اید.یکی از معتادان ما دسته این لیوان را جدا کرده بود و چون معتادان زندان همه باید اول صبح در صفی منظم و لیوان به دست سهمیه متدون (شربت)را بگیرند و در جلوی مراقب و..بخورند .این معتاد عزیز سوراخ های ریزی در ته لیوان ایجاد کرده بود که مقداری از متادون ازبین دو لایه لیوان میرفت و بعد هر روز باقی مانده متادون را به قیمتی گزاف در زندان میفروخت

پایپ های دست ساز

معتادانی که شیشه مصرف میکنند معمولا با وسیله ای به نام پایپ میباشد و وقتی پایپ در دسترس نیست از لامپ های کوچک راهنمای ماشین پایپ می سازند ولی در زندان که هیچکدوم در دسترس نیست یکی از معتادان ما با استفاده از آمپول متوکاربامول و با سعی و تلاش فراوان تونسته بود با استفاده از حرارت سمار بزرگ بند این آمپول را همانند ریختگران شیشه تبدیل به پایپ برای مصرف شیشه بکند

معجون های دست ساز

البته عنوان مخلوط های دست ساز برای کشیدن شاید مناسب تر باشد.در زندان به جای مواد مخدر زندانیان دست به امتحان و ترکیب مواد مختلفی که در دست رس دارند و کشیدن آنها میکنند و بعضی این ترکیبات به خاطر القا خود زندانی یا به طور واقعی دارای آثار مشابه مواد مخدر است .از این دست ترکیبات می توان به موارد زیر اشاره کرد .خوانندگان عزیز به هیچ وجه این ترکیبات را امتحان نکنند

مخلوط کردن تفاله چای خشک شده به همراه پوست پرتقال و کشیدن ترکیب حاصله

خشک کردن زنبورهای مرده زرد رنگ و کشیدن آنها هماه با سیگار

کشیدن سیگاری که با قرص پودر شده هیوسین یا آنتی هیستامین مخلوط شده باشد


این کدامین زندان است که تو را اینگونه به بند کشیده

دوستان عزیز حدس بزنید من پزشک کدام زندانم


پی نوشت:

1-دلیلشو توضیح میدم


بعد از تعطیلات بر میگردم

بعد از تعطیلات بر میگردم


یه زندانی داشتیم که گفتم خودزنی میکنه فجیع که به بیمارستان اعزام بشه و بعد از اینکه به بیمارستان اعزام میشه یکبار بعد از پانسمان و بخیه و....به بخش روان پزشکی منتقل میشود و از غفلت سرباز ها استفاده میکند.البته بعد از چند روز خوشگذرانی در جوار بیماران محترم روان در یک ظهر زمستانی از دیوار بخش روان که مشرف به خیابان بوده بالا میرود البته این کارها برای یک سارق مسلح سخت نیست و فرار میکند سربازهای بیچاره به جای سارق مسلح به خاطر فرار این بشر بازداشت میشوند

چند روز قبل جناب سارق به زندان زنگ زده که بعد از تعطیلات خودم رابه زندان معرفی میکنم .


مرده های که صاحب پیدا میکنند

جوانکی ایدزی و هپاتیتی که معتاد تزریقی هم بودند برای تهیه مواد مورد نیاز بدن دست به سرقت میزند و از شانس خوبش یا بدش دستگیر و به زندان می افتد از زندانی های بود که همیشه در رفت آمد بودند و به قولی چند روزی از زندان به مرخصی میرفتند و بالافاصله با جرمی دیگر برمگشتند و زندان خانه امیدشان بود.این جوان بیچار هفته قبل به دلیل مصرف بیش از حد دارو به کما رفت و یک هفته ای بیمارستان بستری بود و مددکار زندان در به در دنبال یکی از اعضای این خانواده که پیگیر وضعیت این بیچاره که از عمو و برادر و عمه و خاله و دایی همه طلبکار که ربطی به ما ندارد و.....تا اینکه بیچاره فوت کرد و حالا یک لشگر مدعی که ما شکایت داریم از زندان از اورژانس از بیمارستان از بخش که به بیمار ما رسیدگی نشد (این دیه 124 میلیونی وسوسه انگیز است).

البته زندان و بیمارستان در مورد این بیمار کوتاهی نکرده بودند

13

امروز شیفت کلینیک هستم و گویی همه سیزده به در هستند و تا الان که ساعت 16 می باشد خبری از مریض نیست.


ساعت  پنج و شروع آمدن مریض ها

مریض ها داره یکی یکی پیداشون میشه

اولین بیمار شیرخواره 10 ماهه که به دلیل دادن یک کاسه بزرگ آش ماست از صبح تا حاله اسفراغ داره

-مریض بعدی :بچه ده ماهه را شب بردن عروسی کبابش دادن خورده

-مریض بعدی:طرف از صبح گردنش گرفته  و نمیتونه سرشو صاف کنه با این حال رفته 13 به در و حالا اومده

- مریض بعدی یه پیرمرد با حال که دوست داره تو سالن انتظار در حالی که نشسته و سریال میبینه براش سرم وصل کنیم


آرزوهای بزرگ و کوچک

یکی از آرزوهای من اینکه

برم شمال واسه کار و زندگی و احیانا اگه امسال امتحان بدم واسه تخصص و شهر محبوب من واسه کار و زندگی لاهیجانه

شما چی؟

مریض های معروف

سلام امیدوارم سال 1391 سال متفاوتی برایتان باشد و سرشار از خنده و شادی


مریض های معروف

خوب امروز که رفتم زندان دیدم تو بهداری 2 تا بیمار بستری داریم یکی شون یه مرد 2 متری بود که اولین بار که دیدمش دیدم نبض یکی از دست هاش لمس  نمی شه و فرستادیم بیمارستان و...و با عمل جراحی کوارکتاسیون آئورت برگشته زندان

 و دومی یه بیمار معروف بود .یکی از بیمارانی که سال پیش توسط پرسنل زحمت کش و خدوم بیمارستان امام تهران در اقدامی انسان دوستانه در حاشیه جاده رها شده بودند .این آقا بود .البته اگه از احوالاتش خبر دار شوید شاید بگویید کارکنان بیمارستان امام حق داشتند ولی نه بیمار یک انسان دردمند و محتاج به کمک است و وظیفه دولتها و...کمک به التیام دردهای بیماران است

و اما این بیمار معروف:

ایدز داره و سل و بی خانمان و معتاد و مواد فروش و تازه پر رو به تمام معنای کلمه و این بار به خاطر فروش مواد مخدر دستگیر شده و به زندان آورده شده و چون زرنگ بوده گفته من سل دارم و ایدز و تا وارد بند زندان شده مدام فریاد میزده من سل دارم و من ایدز دارم و همه می گیرید و زندانیان هم همه اعتراض که این نباید وارد بند شود .

به بهداری منتقل شده بود و بعد از پرس و جو از مرکز بهداشت معلوم شده که سل نامبرده تحت درمان بوده و اسمیر منفی و یعنی خطری برای دیگران ندارد و ایدزشم که مشکلی ندارد و نامبرده مجبور شد به داخل بند برگردد ولی اینبار با زندانیان عصبی طرف هستکه فکر میکنند این طرف خیلی زرنگه و پررو

پی نوشت:

هنوز با سال 1390 درگیرم امروز هر چی نسخه نوشتم تاریخ 6/1 1390 را می زدم

1390

من ممنون سال 1390 هستم و این به دلیل فرشته کوچولوی عزیزیم میباشد که در سال 1390 پای به این دنیا گذاشت.

ولی سال 1390بر شما چگونه گذشت؟

کاری

خانوادگی

شخصی

ورزشی

سیاسی

اجتماعی


سیمین دانشور بانوی داستان ایران هم غروب کرد

گرامی باد یاد خالق سووشون .  جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان


و سرانجام جدائی سیمین از جلال  پایان یافت


پی نوشت:

عید که میرسد ماهی های قرمز کوچولو عزا می گیرند  چون تنها زندانیان این شروع آزادی هستند

دانش پزشکی و...فراری دیگر از زندان

امروز کوهی از بیمار داشتم زندان و دلیل عمده این حجم از بیمار هم ناشی از این می شد که زندانیان معتاد که بخواهند متادون مصرف کنند همه باید به  بند قرنطینه یا درمان بروند و بعضی از این زندانیان تحمل  خماری و بدن درد و ...را به رفتن به این بند ترجیح می دهند .

خوب تنها دیوار کوتاهی که می ماند پزشک است و درخواست قرص خواب و...برای چند شب و البته تمارض به بیماری و هزاران درد بی درمان برای گرفتن قرص خواب

در این بین تصور کن یک بیماری وارد شد که سلام و...که هیچ داخل نشده گفت گلوم چرک کرده و فقط یک آمپول نیاز داره

گفتم بنشین و معاینه کردم و اثری از چرک و..نبود

گفتم گلوت چرک نکرده و نیازی به آمپول نیست

گفت من از علم پزشکی سر رشته دارم و میدونم که گلوم چرک کرده و...

می گم چی خوندی از پزشکی

میگه تا سوم ابتدایی درس خوندم ولی از پزشکی سر رشته دارم

من

یک زندانی داشتیم سارق مسلح که چند وقت قبل با خودزنی وسیع و...به بهداری مراجعه و به بیمارستان اعزام میشه.بعدش بخش روان بستری می شود و از غفلت سرباز های بیچاره استفاده کرده بود و از بخش فرار کرده.

خطر در کمین است

معتادانی که متادون مصرف می کنند حالا از روی اجبار (مثل زندان) یا اختیاری وقتی ناگهان مصرف متادون را قطع کرده و مواد مخدر مصرف میکنند .چون با ید مقادیر زیادی ماده مخدر مصرف کنند اکثرا دچار مصرف بیش از اندازه شده و فوت میکنند.نمومنه اش زندانی ما جاسم آقا که برادرش بیرون زندان به دلیل مصرف بیش از اندازه مواد مخدر فوت کرده بود و ایشان هم برای مراسم برادر مرخصی گرفته و تا به بیرون زندان رفته مواد مخدر مصرف کرده و فوت کرده هفته این برادر و سوم جاسم تو یه روز برگزار شد

مرد یک میلیاردی

نجفقلی خان که ماجرایش را شرح داده بودم با پرداخت 1 میلیارد تومان به عنوان دیه از قصاص رهایی یافت.موقع آزادی ملتی بیرون زندان با گل و شیرینی منتظرش بودند.

-چه لذتی دارد آزادی-به بهداری زندان آمد برای خداحافظی -فشار خون داشت و تحت نظر و درمان بهداری-بهش میگم نجفقلی خان خیلی مواظب باش تو یک مرد یک میلیاردی هستی


پی نوشت:

-هی میگن فرار مغزها , فرار مغزها ..!
آدم وقتی برنامه بفرمایید شام رو نگاه میکنه میبینه بیشتر مهاجرت بی مغزها بوده تا فرار مغزها !.!البته استثناهای هم تو این برنامه وجود داره

-این بار گزینش بدون حتی انجام مصاحبه و مسخره بازی های معمول خودشون یه نامه بهم داده که صلاحیت شما تاییید نمی شود و قبولی شما در آزمون استخدامی اخیر در حکم کشک بوده


خواننده محبوب شما کیست؟

گفته بودم که در مراقبت امنیتی از ماشینم من آخرش هستم.نمیدانم چرا هیچ علاقه ای به قفل کردن ماشین ندارم و رابطه ای با بستن شیشه های ماشین بعد از ترک ماشین.

جلوی انبار داروی دانشگاه ماشینم را پارک کرده ام و بیرون ماشین هستم که میبینم یه نفر با عجله سوار ماشینم شد.

پیاده شده میگه نمیدونم چرا روشن نمیشه لعنتی؟

میگم چون ماشین را اشتباه سوار شدی؟

طرف یه نگاه کامل به همه جای ماشین کرد و گفت راست میگید ماشین من که اونطرفه

جالب اینجا بود ماشین  مرده 20 متر اونطرف تر پارک بود و نوعش هم با ماشین من فرق میکرد.

 

-نزدیک پاسگاه راهنمایی و رانندگی افسر جوانی که سرباز هم هست با  اون تابلو آشنا اشاره میکنه: ایست

شیشه را میدم پایین نگاهی میکنه و میگه مدارک

مدارک و میدم چک میکنه میگه نامجو داره میخونه؟

میگم نکنه گوش دادن به نامجو هم جریمه داره ؟

میگه نه هنوز ولی من هم عاشق نامجو هستم و مخصوصا این آهنگش:گفتا من آن ترنجم ......

میگه نامجو خواننده متفاوتیه

میگم شما هم پلیس متفاوتی




روزهای بی برگی

زمستان بدون برف و باران برای من یعنی افسردگی

خسته شدیم از این زمستان سر و خشک و بی برف و بی باران

زندان میرویم و همان ماجراهای تکراری و ....و کلینیک ترک اعتیادمان هم که فعلا بیمار ندارد .اگر سکه یا دلار خریده بودیم الان وضعمان خوب بود

صاحب ملک ما هم از اون آدم های است که توی فیلم ها میشود دید همان پیرمردهای صاحب ملکی که چند روز مانده به موعد اجاره به تک تک خانه ها میرفتند و بلند صدا میزدند......موعد اجاره نزدیکها

و این صاحب ملک ما هم از 4-5 روز قبل سر میزند و میگوید دکتر سیزدهم چک داری ها

پی نوشت:

1-

از زندانی می پرسم اسم پدرتون؟
میگه:بابا
میگم همون اسم باباتون چیه؟
میگه:بابا
میگم درست به بابات چی میگی؟
میگه:بابا
میگم فرزند کیی؟
میگه:بابا
........
اسم پدرش بابا بود 

2-

یه مرده دیگه اسمش خورشید بود 

بهش میگم خورشید که اسم خانمه ؟

میگه:نه کی گفته؟

یه باره پرستاره مون میگه خورشید خانوم آفتاب کن ..مگه نخوندن برات تو عمرت؟

مرده میگه ولی خورشید اسم مرده طرف ما