خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

باز هم زلزله

خدایا

این سرزمین تاب تحمل این همه درد را ندارد
باز زلزله
باز ویرانی
بازکودکی گریان و تنها
و پدرو مادری به دنبال عزیزی سرگردان
دوباره خاطرات یک سال بم و زلزله بم و چادر و کانکس ...قطع آب و برق
مردمی افسرده و بهشت زهرای بم
ارگ ویران
و مردمی که هنوز باور نمی کردند  فقط یک  لحظه بود که اینهمه ویرانی و مرگ آفرید

نظرات 19 + ارسال نظر
میثم یکشنبه 22 مرداد 1391 ساعت 23:01 http://andisheh.blogsky.com

تو این چند سال وبگردی، از خاطرات پزشک زندان چیزی برام تازه تر نبود :)

نفیسه دوشنبه 23 مرداد 1391 ساعت 00:36

"و مردمی که هنوز باور نمی کردند فقط یک لحظه بود که اینهمه ویرانی و مرگ آفرید"
اجازه بدید بگم "یک لحظه" به علاوه تک تک فرصت سال هایی که به جای آمادگی در برابر این پدیده های "طبیعی"، به غفلت طی شده و می شه

... دوشنبه 23 مرداد 1391 ساعت 02:09

...

[ بدون نام ] دوشنبه 23 مرداد 1391 ساعت 02:46

غمی سنگین و داغی بر دل بازماندگان

صبا دوشنبه 23 مرداد 1391 ساعت 11:02

منم با شنیدن خبر، دوباره یاد بم افتادم و اون روزای کذایی... چرا بعضی از خاطره ها - هر چقدر تلخ- اینقدر موندگار می شن.

شازده خانوم دوشنبه 23 مرداد 1391 ساعت 13:00 http://coffeshazde.blogsky.com/

هیچی بدتر از این نیست که چشم باز کنی و ببینی همون آدمهایی که تا یکساعت پیش با تو حرف میزدند .با تو میخندیدند. درکنارت غذا میخوردند و برای تو هزاران هزار خاطره خوب رقم میزدند دیگه نیستند...یعنی دیگه وجود ندارند.
هیچی بدتر از این نیست که یهو چشم بازکنی و ببینی تمام سرمایه زندگیت نابود شده.سقف بالای سرت خراب شده و دستت از همه جا کوتاه شده.
اون زمان فقط یه چیز رو می بینی ....رد پای مرگ که زوزه کشان از کنارت رد شده و عزیزت رو با خودش برده.
-----
از خدا برای زنده های این حادثه طلب یک چیز رو دارم...صبر

amir دوشنبه 23 مرداد 1391 ساعت 13:46

این خاک دگر باره شد از زلزله ویران!
یارب چه رموزی ست در این گوشه ایران !؟
هر تیر بلا می جهد از قوس طبیعت ،
اول هدفش می شود این خانه ویران!!!

خبرنگار دوشنبه 23 مرداد 1391 ساعت 21:59

سکوت و بس.

دیده هایم در این دو روز کافی است.

aban دوشنبه 23 مرداد 1391 ساعت 22:56 http://http://abanam.blogfa.com/

ایران سر زمین با مردمانی صبور و پر از زخم
زلزله..در یک لحظه همه چی از بین می زود
تا حالا ازنزدیک ندیدم
خدا صبر بده

کلک شید سه‌شنبه 24 مرداد 1391 ساعت 00:26 http://hoorshid

دکتر عکس نینی تونو بذارین :)

-- سه‌شنبه 24 مرداد 1391 ساعت 12:28

http://www.morour.ir/
یه سایت خوب ادبی

آفتابگردان سه‌شنبه 24 مرداد 1391 ساعت 13:41 http://ourstory2.blogfa.com

خدا به همگی بازمانده ها صبر بده خیلی سخته
با جازه من شما رو لینک کردم

ابوعدنان سه‌شنبه 24 مرداد 1391 ساعت 18:16 http://abooadnan.blogsky.com

خدا رحم کند

نیمفادورا سه‌شنبه 24 مرداد 1391 ساعت 18:24 http://www.nimfadora.persianblog.ir

دردشون خیلی سنگین و سخته و بی اعتنایی و خنده بازار و دروغ غیرقابل تحملش می کنه.
ولی ما توی دردشون شریکیم

سمیه چهارشنبه 25 مرداد 1391 ساعت 12:49 http://zendegiyeman0.blogfa.com/

آذربایجان تسلیت

mina دوشنبه 30 مرداد 1391 ساعت 17:17 http://sarzaminezibayiha.blogsky.com

باعث تاسفه
خیلی ناراحت کننده است

سحر چهارشنبه 1 شهریور 1391 ساعت 00:43 http://saharbamdad.mihanblog.com

کی گفته که ما دولت راحت طلبیم؟

در فکر گرفتاری خلق عربیم

این قدر نگویید اهر زلزله شد

فعلا که گرفتار دمشق و حلبیم

لیلی رهنما جمعه 3 شهریور 1391 ساعت 12:59 http://maakss.blogfa.com

سلام
از وبلاگ خاطرات یک عاقد کامنتاشو میب خوندم اومدم اینجا
فک کنم با وبلاگتون ارتباط برقرار کردم
یا لااقل با این نوشته
لینکتون میکنم
با مطلبی درباره زلزله ورزقان به روزم

مهسا شنبه 11 شهریور 1391 ساعت 12:46 http://drmahsa20.blogfa.com

از بابت این پست هم ممنون هنوزم وقتی اون لرزش های وحشتناک یادم می یاد تنم می لرزه ما تبریزیم خطر جانی نداشتیم اما کلی وسیله تو خونمون افتاد شکست
تا۳روزم خونه نیومدیم
از بعد زلزله تا الانم مسافرت بودیم چون من هنوزم از این ولقعه شک زدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد