ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
این سرزمین تاب تحمل این همه درد را ندارد
باز زلزله
باز ویرانی
بازکودکی گریان و تنها
و پدرو مادری به دنبال عزیزی سرگردان
دوباره خاطرات یک سال بم و زلزله بم و چادر و کانکس ...قطع آب و برق
مردمی افسرده و بهشت زهرای بم
ارگ ویران
و مردمی که هنوز باور نمی کردند فقط یک لحظه بود که اینهمه ویرانی و مرگ آفرید
تو این چند سال وبگردی، از خاطرات پزشک زندان چیزی برام تازه تر نبود :)
"و مردمی که هنوز باور نمی کردند فقط یک لحظه بود که اینهمه ویرانی و مرگ آفرید"
اجازه بدید بگم "یک لحظه" به علاوه تک تک فرصت سال هایی که به جای آمادگی در برابر این پدیده های "طبیعی"، به غفلت طی شده و می شه
...
غمی سنگین و داغی بر دل بازماندگان
منم با شنیدن خبر، دوباره یاد بم افتادم و اون روزای کذایی... چرا بعضی از خاطره ها - هر چقدر تلخ- اینقدر موندگار می شن.
هیچی بدتر از این نیست که چشم باز کنی و ببینی همون آدمهایی که تا یکساعت پیش با تو حرف میزدند .با تو میخندیدند. درکنارت غذا میخوردند و برای تو هزاران هزار خاطره خوب رقم میزدند دیگه نیستند...یعنی دیگه وجود ندارند.
هیچی بدتر از این نیست که یهو چشم بازکنی و ببینی تمام سرمایه زندگیت نابود شده.سقف بالای سرت خراب شده و دستت از همه جا کوتاه شده.
اون زمان فقط یه چیز رو می بینی ....رد پای مرگ که زوزه کشان از کنارت رد شده و عزیزت رو با خودش برده.
-----
از خدا برای زنده های این حادثه طلب یک چیز رو دارم...صبر
این خاک دگر باره شد از زلزله ویران!
یارب چه رموزی ست در این گوشه ایران !؟
هر تیر بلا می جهد از قوس طبیعت ،
اول هدفش می شود این خانه ویران!!!
سکوت و بس.
دیده هایم در این دو روز کافی است.
ایران سر زمین با مردمانی صبور و پر از زخم
زلزله..در یک لحظه همه چی از بین می زود
تا حالا ازنزدیک ندیدم
خدا صبر بده
دکتر عکس نینی تونو بذارین :)
http://www.morour.ir/
یه سایت خوب ادبی
خدا به همگی بازمانده ها صبر بده خیلی سخته
با جازه من شما رو لینک کردم
خدا رحم کند
دردشون خیلی سنگین و سخته و بی اعتنایی و خنده بازار و دروغ غیرقابل تحملش می کنه.
ولی ما توی دردشون شریکیم
آذربایجان تسلیت
باعث تاسفه
خیلی ناراحت کننده است
کی گفته که ما دولت راحت طلبیم؟
در فکر گرفتاری خلق عربیم
این قدر نگویید اهر زلزله شد
فعلا که گرفتار دمشق و حلبیم
سلام
از وبلاگ خاطرات یک عاقد کامنتاشو میب خوندم اومدم اینجا
فک کنم با وبلاگتون ارتباط برقرار کردم
یا لااقل با این نوشته
لینکتون میکنم
با مطلبی درباره زلزله ورزقان به روزم
از بابت این پست هم ممنون هنوزم وقتی اون لرزش های وحشتناک یادم می یاد تنم می لرزه ما تبریزیم خطر جانی نداشتیم اما کلی وسیله تو خونمون افتاد شکست
تا۳روزم خونه نیومدیم
از بعد زلزله تا الانم مسافرت بودیم چون من هنوزم از این ولقعه شک زدم