خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

تجاوز و.....

بعضی وقت ها میمونم تو کار خدا.که اینا چی هستند دیگه

هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا

آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند

قصه درد و آبرو

قصه زجر

قصه حرمت

قصه وحشی گری و....

چند تا زندانی برا معاینه آوردند .پذیرش میگی دکتر ببینون تا بعد من یه چیزی بگم

میبینمشون و میرن

پذیرش میگه اینها به یه دختر تجاوز کردند و فیلم گرفتن و ..... با افتخار فیلمشو پخش کردند و با فیلمی که زجه و التماس یک دختر بیگناه بوده کلی خندیدن

دو تا زندانی دیگه اینها راننده تاکسی شهری بودند که مدتها به مسافرانشان تجاوز میکردند تا بلاخره یکی پیدا شد و شکایت کرد

ودیگری به یه بچه تجاوز کرده و....

فقط تقدس پزشکی هست که مانع میشه من مثل یک بیمار با این انسان نماها رفتار کنم

پذیرشمون که یه زندانی هست که تو درمانگاه کار میکنه میگه:

اینها را تو بند آوردند .خیلی زندانی ها باهاشون درگیر شدند به خاطر این کاراشون.

نفرتی عظیم از این نوع بشر در تمام وجودم زبانه میکشد

به راستی ما به کجا میرویم؟

و چرا اینگونه هست که اینها به خود اجازه میدهند اینگونه با  هم نوع و هم شهری و...خود رفتار کنند

انسانیت و شرف انسانی ایا دیگر افسانه است؟

پی نوشت:

1-این پست را چند وقت پیش که هنوز موضوع تجاوزات گروهی داغ نشده بود من نوشته بودم

2-و باید این متجاوزین از نظر روانی مورد کنکاش جدی قرار گیرند .و قانون دانان و صاحبان رای و نظر و آنانی که دستی در حکم دارند بگویند که کسی که مورد تجاوز قرار میگیرد گناهکار و مقصر نیست.

3-آیا این بهانه که قربانیانتجاوز  خود اسباب تجاوز را فراهم آوردند را هیچ عقل سلیمی میپذیرد و آیا باید اینگوتنه باشد .آیا اشاعه این طرز فکر  آنهم از طرف کسانی که باید با متجاوزان برخورد کنند خود سبب و دلیلی برای تجاوزات بیشتر نمیشود؟



نظرات 13 + ارسال نظر
کژال شنبه 4 تیر 1390 ساعت 22:20

آنچه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک.
به کی شکایت کنیم از این آشفته بازار؟
اگه جواب این سئوال رو پیدا کردید به منم بگید.

سارا خانوم یکشنبه 5 تیر 1390 ساعت 00:26

سلام رفیق
چی بگم نگفتنش بهتر...........
من اخرین پستم همین مطلب بود......در باره تجاوزات دست جمعی در خمینی شهر.......ولی دیدم بیشتر اعصابم خورد میکنه و هیچ اثری نداره......غیر مستقیمش کردم..........ولی درباره تجاوز..........توصیه من به همه خانمها اموزش دفاع شخصی و حمل وسیله دفاعیه....میتونه سوزن......اسپری فلفل یا هر چیزی که منجر به مرگ نشه باشه..........یکی از دوستانم یکبار گرفتار یک ادم روانی شده بود........خودش تعریف میکرد که وقتی نیمه راه متوجه شده راننده خیال شومی داره........ترس رو گذاشته کنار و از در دوستی وارد شده........و گفته اگر طرف پای حال .تلفن کنه دوستاشم بیان........شب دور هم جمع شن......خلاصه اقای راننده گول دوستمو میخوره...و دوستم به بهانه خرید و تلفن کردن یارو رو میکشه توی خیابونای اصلی شهر..........دوستم خودشو نجات داده بود ولی با تمام زکاوت و مکرش.......دیگه نسبت به تاکسی.....راننده ها......کلا مردها بدبین شده بود........و میترسید.....یه دوست دیگم انگشتری مخصوصی داشت که یک سوزن زیرش داشت..........همینکه مردی بهش میخواست نزدیک شه.......یه جوری از خجالت اقا در میومد.....سر سوزنو همیشه به نوعی ماده مخصوص الوده میکرد که سبب سوزش شدید میکرد........یک زمانی من به همین دوستم میخندیدم........ولی الان میبینم دختر عاقلی بوده.........کشور رو فساد و توحش برداشته.............دخترا خودشون باید مجری عدالت باشن.............

شامل یکشنبه 5 تیر 1390 ساعت 09:46

این طور آدمها خبیث رو فقط باید اعدام کرد.اما اینقدر لفت ولعاب میدن که باید جرمش ثابت بشه که اعصاب ملت رو پاک به هم میریزن.اونهم این حوادث که شرف و غیرت و ناموس و امنیت یه ملت خدشه دار شده.
البته با عرض معذرت در حادثه تلخ خمین نمیدونم توی اون جمع مردا یه مرد باغیرت نبود که از چاقو قمه نترسه و با خونش از ناموسش دفاع کنه حالا یا من خبر رو بد فهمیدم یا اینکه اینقدر غیرت نداشتن که یه خراش بردارن

مرمر یکشنبه 5 تیر 1390 ساعت 11:38 http://www.farzad-r59.blogfa.com

من که تا چند روز اعصابم داغون بود روز اولی که خبر را شنیدم گریه کردم واقعا متاسفم.

سودابه یکشنبه 5 تیر 1390 ساعت 13:30 http://khateratebarankhorde.blogfa.com

سلام
چی بگم من یه پست دارم یا اسم زیر پوست شهر رمز داره رمزش 1355
بخونش عمق فاجعه رو میفهمی اگه اینا را غریبه ها مورد تجاوز قرار دادن بیا ببین خودی چه کرده

زری یکشنبه 5 تیر 1390 ساعت 14:22 http://mydaysofveto.persianblog.ir/

انها که دستی در حکم دارند پاسخ شان اینست:
حجابشان تحریک کننده است.راه رفتنشان تحریک کننده است.نگاهشان تحریک کننده است.پس متجاوزین کاملا بیگناهند همین!

بهنام یکشنبه 5 تیر 1390 ساعت 14:28

تنها قانون خوب داخل زندان همینه.تجاوز به متجاوزا.زمانی که یه زندانی میره داخل بند بسته به جرمش باهاش برخورد میشه.به قول دکتر نفرت عجیبی دارن زندانیها به این نوع مجرم ها.
البته اونجا فقط متجاوزین مورد تجاوز قرار نمیگیرن.
وقتی یه تازه وارد یا به قول خودشون موتور میره داخل بند اسمش و اسم پدرش و جرمش داخل بندها میچرخه.اینجوری که وکیل بند (گنده لات بند)اسم اون بابا رو مینویسه رو کاغذ و تو همه بندا میچرخونه.اگر کسی بشناسه اون طرف رو عبارت ((سند از ........ )) زیر اون اسم نوشته میشه و اون زندانی عملا سخت ترین قسمت مدت حبسش که همون شب اوله رد میکنه.دیگه بهش تجاوز نمیشه اون شب.اما وای به حال روزی که کسی داخل زندان این طفلک رو نشناسه.کاری میکنن باهاش که رب و روبش رو یاد میکنه.تمام مجرما تقاص کارشون رو تو همون 1 هفته اول زندان پس میدن به نظر من.

منا دوشنبه 6 تیر 1390 ساعت 01:39

با این اوضاع جز یه اه سرد از ته دل کاری نمیشه کرد متاسفانه. امیدوارم خدا به دادمون برسه. همین

سپیدجامه دوشنبه 6 تیر 1390 ساعت 23:00 http://sepidjame.blogfa.com

بدبختی بزرگتر اینه که تو جامعه ی ما زن حتی اگه بهش تجاوز بشه مجرمه...با پخش فیلم تجاوز به یه زن آبروی زنه ست که میره,خنده دار نیست؟مسخره نیست؟دیوانه کننده نیست؟
چندتا مرد تو این سرزمین هست که حاضر باشن با زنی زندگی کنن که قربانی تجاوز شده؟که بپذیرن قربانیه و نیازمند کمک نه سزاوار طردشدن

نرگس سه‌شنبه 7 تیر 1390 ساعت 15:55 http://www.kho0namo0n.blogfa.com

چه باید گفت جز افسوس

آلا پنج‌شنبه 9 تیر 1390 ساعت 12:54

سلام آقای دکتر.من از خوانندگان خاموش شما هستم.اما این پست بدجور اشکم رو درآورد. با خوندن کامنتهاتون می خوام به سارا خانوم و سایر خانوما پیشنهاد بدم یک کمپین درست کنیم تا اونجا تجربه های شبیه دوست سارا خانوم شیر بشن و از این طریق به سایر خانوما اطلاعرسانی بشه و کمک بشه تا بتونن جونشون رو توی اینجور مواقع نجات بدن. کسی به فکر ما نیست ما خودمون باید یه کاری کنیم.ممنون از کمکتون

ایرمان چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 22:39

مامانم می گه وقتی می گند تقصیر خودتون هست همه رو وقیح می کنند ....واسه همین هم شاید تجاوزها زیاد شده!متاسفم برای اسن امنیت ملی...

محمودی راد دوشنبه 3 مرداد 1390 ساعت 21:47 http://alimahmoudirad.blogfa.com

چی بگم والا؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد