خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

وطن ممنوع

توی وبلاگ قدیمی گشت میزدیم و یاد گذشته ها میکردیم

این شعر از وبلاگ قدیمیه. حس وطن پرستیمون گل گرد گفتم شما هم شریک


در شعرهای ممنوع

ترا خواهم سرود


با قلم های ممنوع

برکاغذهای ممنوع

ترا خواهم نوشت


در نامه های ممنوع

ترا خواهم گریست


و در خانه های ممنوع

یاران ممنوع را

بوسه باران خواهم کرد


نظرات 13 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 24 بهمن 1389 ساعت 11:31

دوباره اول گشتم!!!
ببخشیدا فضولی می کنم!!!
شما مگه پنج شنبه امتحان نداری تندتند آپ می کنی؟؟؟؟؟!!
رها!

دارم ولی این استرسه لعنتی نمیزاره
ابجی ما معتاد تزریقی اینترنتیم دیگه

مهندس آکله یکشنبه 24 بهمن 1389 ساعت 11:52 http://mohandesakele.mihanblog.com

شعر بسیار قشنگی بود. ولی چه خبر شده دکتر؟ این روزه همش شعر می خونید؟؟؟؟؟؟؟؟

استرس این امتحان لعنتی که امسال نتونستم خوب بخونم

مستانه یکشنبه 24 بهمن 1389 ساعت 12:00 http://newmidwife.mihanblog.com

در نامه های ممنوع ترا خواهم گریست....مرسی که گذاشتید ما هم حالشو ببریم!!!

من(رها)! یکشنبه 24 بهمن 1389 ساعت 12:23

این استرس رو چه جوری می گیرید؟!!!
من واقعا بهش احتیاج دارم!!!

من(رها)! یکشنبه 24 بهمن 1389 ساعت 12:28

من کلا سالی ۲ ۳ بار بیشتر استرس نمی گیریم!!! اونم چه طور بشه!!!!ولی خب بیادم از اون با پدر مادراش می اد!!!
ولی با یه مسواک و شانه مو و یکم خوردن یخ و گذاشتنش رو ی پیشونی از بین می ره!!!!
البته ببخشیدا فضولی می کنیم شما که استادین خودتون!!!

خواهش میکنم

yadegar یکشنبه 24 بهمن 1389 ساعت 13:30 http://iranyad.blogfa.com

سلام دکتر. یه سر به من بزن اگر دوست داشتی تبادل لینک کنیم.

چشم
اگر کسی دوست داشته باشد میتواند وبلاگ منو لینک کند
لینک کردن این وبلاگ از ازل آزاد بوده و خواهد بود احتمالا

رازقی یکشنبه 24 بهمن 1389 ساعت 14:07 http://kohvadarya.blogfa.com/

سلام.موفق باشی برای امتحان

میثمک یکشنبه 24 بهمن 1389 ساعت 15:39 http://meesmak.blogfa.com

خانه ممنوع کجاست؟! آدرسشو به ما هم بده کار داریم!!!

زینب یکشنبه 24 بهمن 1389 ساعت 15:50 http://http://for-ever-friends.persianblog.ir/

سلام, از نظریکه در پست " تریبون آزاد" خاطرات یک پزشک قانونی نوشته بودید به وبلاگتون رسیدم.اول اینکه متاسفانه صحبت بجایی کردید. اینکه میگم متاسفانه بخاطر اینه که واقعا این وضعیت جای تاسف هم داره.
و دوم اینکه خاطراتتون رو تا جایی که میتونستم خوندم. خیلی دوست دارم مهمان خاطرات بعدیتون هم باشم. اجازه هست لینکتون کنم که دسترسی راحت تری به وبلاگتون داشته باشم؟

خواهش میکنم
لطف دارید

خوشحال ها دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 09:16

فقط خوندن ،حرف زدن ممنوع

زری دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 09:34 http://www.zari-pharma.blogfa.com

خیلی جالب بود . من تا حالا اینو نشنیده بودم . مرسی
از نوشته هات خیلی خوشم اومد خدایی .

شهناز دوشنبه 25 بهمن 1389 ساعت 11:57

سلام دکتر جان انشااله این ممنوعیتها تاریخ مصرفشون به اتمام می رسه . در ضمن برایت آرزوی موفقیت می کنم. همیشه شاد و سربلند باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد