خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خاطرات یک پزشک سابق زندان

یک پزشک از گوشه ای از این سرزمین.

خدا را کشتند

خدا را کشتند

پای آن کاج بلند

پشت دوبار آمدن چلچله ها

پشت دو برف

روز آغاز دروغ

خدا را کشتند

من مردمانی را دیدم که کمر به قتل خدا بسته بودند



با عرض پوزش از سهراب عزیز



نظرات 5 + ارسال نظر
مهدی شنبه 1 خرداد 1389 ساعت 16:18 http://armageddon.blogsky.com

پای ان کاج بلند
چه کسی بود که فریاد بر اورد؟
خدا را کشتند ؟

من(رها)! یکشنبه 2 خرداد 1389 ساعت 12:13

عجب!!!

ترمه یکشنبه 2 خرداد 1389 ساعت 12:27

قشنگ می نویسی.

دکتر کوچولو دوشنبه 10 خرداد 1389 ساعت 22:13 http://az-avvale-rah.persianblog.ir

قشنگ بود

بهار دوشنبه 17 خرداد 1389 ساعت 17:01 http://digar.blogsky.com

فکر نکنم سهراب از شعر به این قشنگی ناراحت بشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد